
ا ظهور مدلهای زبانی پیشرفتهای مثل ChatGPT که میتوانند بهراحتی کدهای کامپیوتری تولید کنند، اصطلاح جدیدی به نام «کدنویسی حسی» (Vibe Coding) وارد دنیای فناوری شده است. Vibe coding سبکی از کدنویسی است که به جای قواعد خشک و ساختارهای رسمی بیشتر بر احساس، جریان ذهنی و خلاقیت لحظهای تمرکز دارد. در این روش، برنامهنویس با تکیه بر شهود، تجربه و حالوهوای ذهنی خود کد مینویسد. کدنویسی حسی بسیار رایج شده است و افرادی بدون دانش برنامهنویسی، تنها با کمک هوش مصنوعی، میتوانند نرمافزار بسازند.
سایت نیوساینتیست نوشت: اگر ایدهای برای ساخت یک اپلیکیشن دارید، اما نمیدانید از کجا باید شروع کنید، «کدنویسی حسی» شاید همان چیزی باشد که دنبالش هستید. این اصطلاح به استفاده از ابزارهای هوش مصنوعی – بهویژه مدلهای زبانی بزرگ مثل ChatGPT) برای تولید کد اشاره دارد، حتی اگر کوچکترین تجربهای در برنامهنویسی نداشته باشید. این مطلب گزیدهای از مقاله سایت نیوساینتیست است که برخی قسمتها به آن اضافه شدهاند.
کدنویسی حسی دقیقاً یعنی چه و از کجا آمده؟
نوآ جیانسیراکوزا، استاد دانشگاه بنتلی در ماساچوست، میگوید: کدنویسی حسی یعنی استفاده از هوش مصنوعی مولد، نه فقط برای کمک در برنامهنویسی، بلکه برای نوشتن تمام کدهای موردنیاز یک اپلیکیشن. بهعبارت دیگر، کاربر فقط درخواست خود را به مدلی مانند ChatGPT، Claude یا Copilot میدهد و باقی کار را هوش مصنوعی انجام میدهد.
این اصطلاح را آندری کارپاتی، مهندس نرمافزار برجستهای که سابقه مدیریت بخش هوش مصنوعی در شرکت تسلا و عضویت در تیم مؤسس OpenAI را دارد، برای اولینبار مطرح کرد. او در ماه فوریه در شبکه اجتماعی X (توییتر سابق) نوشت: یک نوع جدید از کدنویسی هست که من اسمش را گذاشتهام کدنویسی حسی.
کارپاتی در توضیح این مفهوم نوشت: یعنی کاملاً خودتان را به جریان و حس لحظه بسپارید، به رشد نمایی اعتماد کنید و اصلاً فراموش کنید که کدی در کار است. همین توصیف کافی بود تا ایدهاش در فضای فناوری طنینانداز شود. سایمون ویلیسون، توسعهدهنده نرمافزار، میگوید: این توییت به خوبی حالوهوای خیلی از مردم را نشان داد؛ افرادی که برنامهنویس حرفهای نیستند اما با مدلهای زبانی کار میکنند، کد مینویسند و به نتایج چشمگیری هم میرسند.
هدف از کدنویسی حسی چیست؟
برنامهنویسی مهارتی است پیچیده و زمانبر و همین باعث شده بسیاری از افراد قید یادگیری آن را بزنند. اما کدنویسی حسی این فرصت را فراهم کرده تا کسانی که ایدههایی برای ساخت اپلیکیشن یا خدمات دیجیتال دارند، بدون نیاز به یادگیری زبانهای برنامهنویسی، ایدهشان را عملی کنند.
مت وود، پژوهشگر دانشگاه نورثآمبرلیا در بریتانیا، میگوید: از یک منظر، این یک تحول واقعی است. چون خیلیها با استفاده از چند مرحله درخواست (پرامپت)، به نتایج بسیار خوبی میرسند ، نتایجی که اگر خودشان میخواستند دستی کدنویسی کنند، حتی نزدیکش هم نمیشدند. البته او هشدار میدهد که خروجی این شیوه ممکن است ناقص یا پر از خطا باشد.
هدف «کدنویسی حسی» (Vibe Coding) این است که برنامهنویسی و نوشتن کد را از یک کار خشک و فنی به تجربهای خلاقانه و آزاد تبدیل کند. این سبک به افراد (حتی آنهایی که برنامهنویس حرفهای نیستند) اجازه میدهد با کمک ابزارهایی مثل مدلهای زبانی هوشمند، راحتتر ایدههایشان را اجرا کنند و بدون درگیر شدن با جزئیات فنی، به نتایج جالب و کاربردی برسند.

پس آیا کدنویسی حسی مفید است یا مضر؟
در اینباره اختلافنظر زیادی وجود دارد. سایمون ویلیسون میگوید: این روزها در لینکدین و توییتر، خیلیها ادعا میکنند که دیگر نیازی به یادگیری برنامهنویسی نیست، اما او معتقد است این ادعاها بیش از حد خوشبینانه است.
جیانسیراکوزا میگوید: بهنظر من این مسیر آیندهداری است که در آینده نزدیک بهتر هم خواهد شد، اما فعلاً محدودیتهایی دارد و از نظر کیفیت و اعتمادپذیری، هنوز جای کار دارد. به گفته او، کدهایی که از این طریق تولید میشوند اغلب دارای ایراد هستند و چون افراد استفادهکننده دانش کافی برای رفع این خطاها را ندارند، دوباره مجبورند از همان هوش مصنوعی کمک بگیرند.
«کدنویسی حسی» (Vibe Coding) میتواند بسیار مفید باشد، بهویژه برای کسانی که تجربه برنامهنویسی حرفهای ندارند یا میخواهند بهسرعت ایدهای را اجرا کنند. این سبک به افراد اجازه میدهد بدون درگیر شدن با پیچیدگیهای فنی، با کمک ابزارهایی مثل مدلهای زبانی هوشمند، به تولید کد بپردازند. نتیجه این فرایند میتواند خلاقانه، الهامبخش و حتی کاربردی باشد، بهویژه در مراحل اولیه توسعه محصول یا برای یادگیری از طریق تجربه و آزمونوخطا.
با این حال، کدنویسی حسی همیشه هم بیخطر نیست. کدی که صرفاً بر اساس حس و حال نوشته میشود، ممکن است استانداردهای لازم برای امنیت، پایداری یا مقیاسپذیری را نداشته باشد. همچنین خطر آن وجود دارد که کاربر بدون درک واقعی از منطق پشت کد، تنها به خروجی دلخواه برسد که در پروژههای پیچیده میتواند مشکلساز شود. پس این سبک کدنویسی زمانی مفید است که بهعنوان نقطه شروع یا ابزاری خلاقانه استفاده شود، نه جایگزینی کامل برای مهارتهای فنی و اصول مهندسی نرمافزار.
آیا کدنویسی حسی جای برنامهنویسان را خواهد گرفت؟
یکی از نگرانیهای رایج درباره هوش مصنوعی این است که مشاغل انسانی را حذف میکند. اما در مورد کدنویسی حسی، با وجود تمام ادعاهایی که در شبکههای اجتماعی مطرح میشود، شواهد چندانی وجود ندارد که نشان دهد این روش جای مهندسان نرمافزار را خواهد گرفت.
مت وود میگوید: این روش قرار نیست جایگزین برنامهنویسان شود.
سایمون ویلیسون نیز چنین نظری دارد و میگوید: وظیفه یک مهندس نرمافزار این است که نرمافزاری بسازد که واقعاً کار کند. بخش زیادی از کاری که ما بهعنوان مهندس نرمافزار انجام میدهیم، فقط تایپ کردن کد نیست. بنابراین فکر نمیکنم چنین سیستمهایی بتوانند ما را بیکار کنند.
از کدنویسی منطقی تا کدنویسی حسی
تا همین چند سال پیش، برنامهنویسی بیشتر یک کار فنی و منطقی بود؛ باید زبانها و قواعد را دقیق بلد میبودید، الگوریتمها را میشناختید و همهچیز را با ساختاری مشخص و مهندسیشده جلو میبردید. این رویکرد هنوز هم پایه و اساس دنیای نرمافزار است، اما همیشه هم برای همه افراد مناسب یا جذاب نبوده. خیلیها ایدههایی در ذهن داشتند اما نمیتوانستند آن را به کد تبدیل کنند، چون بلد نبودند «مثل مهندسها» فکر کنند.
اما حالا، با ابزارهایی مثل مدلهای زبانی بزرگ (مثل ChatGPT)، ورق برگشته. شما میتوانید فقط با توصیف چیزی که در ذهن دارید، یک قطعه کد دریافت کنید. اینجا دیگر همهچیز فقط درباره منطق و ساختار نیست؛ بلکه درباره حس، خلاقیت و لحظه است. به همین خاطر، مفهومی به اسم «کدنویسی حسی» شکل گرفته—روشی که در آن بیشتر با حالوهوا و ایدهها پیش میروید تا با قواعد خشک و سنتی. این تغییر، دروازهای تازه برای خیلیها باز کرده که تا دیروز حتی فکرش را هم نمیکردند بتوانند کدنویسی کنند.
چرا باید سراغش برویم
یکی از دلایل اصلی برای رفتن به سمت کدنویسی حسی این است که موانع یادگیری و ورود را خیلی پایین میآورد. لازم نیست سالها وقت بگذارید تا زبانهای مختلف برنامهنویسی را یاد بگیرید یا با ساختارهای پیچیده آشنا شوید. کافیست ایدهتان را به زبان ساده توصیف کنید، و ابزارهایی مثل مدلهای زبانی هوشمند میتوانند کمک کنند آن را به کد تبدیل کنید. این یعنی افراد بیشتری میتوانند خلاقیتشان را وارد دنیای تکنولوژی کنند، بدون اینکه متخصص باشند.
دلیل دیگر، سرعت بالاست. در بسیاری از پروژهها—مخصوصاً در مراحل ابتدایی یا هنگام نمونهسازی—نیاز به کد دقیق و بینقص نیست. بلکه چیزی لازم دارید که «کار کند» و ایدهتان را به نمایش بگذارد. کدنویسی حسی دقیقاً همین را فراهم میکند: ساخت سریع، تست سریع، اصلاح سریع. این رویکرد باعث میشود افراد با ذهن بازتر و آزمایشگرتر وارد فرآیند خلاقیت شوند، چون قرار نیست همهچیز از اول کاملاً مهندسیشده باشد.
از همه مهمتر شاید این باشد که کدنویسی حسی احساس مالکیت بیشتری به آدم میدهد. وقتی چیزی که در ذهن دارید خیلی راحت به کد و بعد به یک خروجی واقعی تبدیل میشود، حس توانمندی و انگیزهی بیشتری برای ادامه مسیر پیدا میکنید. برای خیلیها این سبک باعث شده از تماشاگر بودن فاصله بگیرند و وارد دنیای ساختن شوند؛ چیزی که در دنیای دیجیتال امروز، ارزش بسیار بالایی دارد.
آینده کدنویسی حسی و رابطهاش با مدلهای زبانی
آینده کدنویسی حسی بهشدت به پیشرفت مدلهای زبانی گره خورده است. هرچه این مدلها هوشمندتر و دقیقتر شوند، تعامل با آنها طبیعیتر و خروجیهایشان کاربردیتر میشود. در حال حاضر هم میتوان با یک توضیح ساده، یک قطعه کد پیچیده دریافت کرد، اما در آینده احتمالاً شاهد ابزارهایی خواهیم بود که از دل گفتوگوهای روزمره یا حتی طرحهای گرافیکی، کد تولید میکنند—یعنی فاصله بین ایده و اجرا تقریباً از بین میرود.
چه چیزی وایب کدینگ نیست؟
با این روند، ممکن است کدنویسی برای بسیاری از کاربردها بهنوعی «مکالمه با ماشین» تبدیل شود؛ حالتی که در آن لازم نیست دقیقاً بدانید ساختار کد چگونه است، بلکه فقط باید بدانید چه میخواهید. این یعنی توسعه نرمافزار میتواند از انحصار برنامهنویسان حرفهای خارج شود و به ابزاری در دست طراحان، هنرمندان، نویسندگان یا هر کسی تبدیل شود که ایدهای برای ساختن دارد. کدنویسی حسی در ترکیب با مدلهای زبانی، شاید همان چیزی باشد که ساختن را به مهارت همگانی آینده تبدیل میکند.
اما هر نوع کدنویسی با کمک هوش مصنوعی الزاماً کدنویسی حسی نیست. برای اینکه واقعاً در حال vibe coding باشید، باید آمادگی داشته باشید که کنترل را کامل به هوش مصنوعی بسپارید و در طول مسیر، کدی که تولید میکند را بررسی یا دستی اصلاح نکنید—یعنی خودتان را به «وایب» بسپارید. کارپاتی در یادداشت مفصلتری توضیح میدهد که وقتی در حال vibe coding است، پیشنهادهای ابزار Cursor را خیلی راحت میپذیرد و به توانایی مدل در اصلاح اشتباهات خودش اعتماد میکند. او نوشته: «وقتی پیام خطا میگیرم، معمولاً بدون هیچ توضیحی همون رو کپی میکنم و میفرستم، اغلب هم درستش میکنه.» و ادامه میدهد: «گاهی مدل نمیتونه باگ رو درست کنه، برای همین یا یه راه میانبر پیدا میکنم یا ازش میخوام یه تغییر تصادفی بده تا مشکل برطرف شه.»
جمعبندی
کدنویسی حسی چیزی فراتر از یک سبک جدید نوشتن کد است؛ این رویکرد در واقع درِ دنیای برنامهنویسی را به روی کسانی باز کرده که قبلاً فکر میکردند «کدنویسی برای من نیست». وقتی حس، خلاقیت و شهود وارد این فضا میشوند، برنامهنویسی از یک مهارت تخصصی به یک ابزار بیان ایده تبدیل میشود—مثل نوشتن، نقاشی یا موسیقی. این همان جاییست که «جادوی ساختن» اتفاق میافتد، چون دیگر همهچیز فقط درباره قواعد نیست، درباره ارتباط گرفتن با ابزار و خلق چیزی از دل ذهن شماست.
البته قرار نیست کدنویسی حسی جای روشهای مهندسی و دقیق را بگیرد، ولی میتواند مکمل آن باشد؛ ابزاری برای آغاز، برای آزمایش، برای خلاقیت. در جهانی که سرعت و ایدهپردازی ارزش زیادی دارد، این سبک کدنویسی میتواند شروع خیلی از پروژههای بزرگ باشد. شاید مهمترین نکته همین باشد: کدنویسی حالا فقط کار متخصصان نیست، بلکه میتواند بخشی از ابزارهای بیان هر آدم خلاقی باشد—و این دقیقاً همان تغییریست که ارزشش را دارد بهش توجه کنیم.
نظرات کاربران