آرمان: نام دولت حسن روحانی بیشک بیش از هر دولتی در تاریخ ایران با سیاست خارجی پیوند خورده است. شاید برخی تصور کنند تمایل روحانی توجه به سیاست خارجی بوده است، اما واقعیت این است که فارغ از اینکه تمایل روحانی چه باشد شرایط او را ناگزیر به چنین انتخابی کرد. در واقع در سال ۹۲ زمانی که او تصمیم به شرکت در انتخابات ریاست جمهوری گرفت، ایران با مشکلات بسیاری در بخشهای اقصادی، سیاسی و اجتماعی مواجه شده بود. ریشه بسیاری از این مشکلات به خارج از کشور باز میگشت. سیاستهای هستهای دولت قبل که بدون توجه به فاکتورهای نظام بینالملل مسیری جدا از جامعه جهانی را در پیش گرفته بود موج سنگینی از تحریمهای بینالمللی را برای ایران رقم زد. اگرچه انقلاب اسلامی با تحریم بیگانه نیست اما آنچه دولت قبل تحت عنوان تحریم به وجود آورد یک اجماع جهانی علیه ایران بود. صادرات نفت به عنوان تامین کننده اصلی اقتصاد کشور و همچنین تحریم بانک مرکزی موارد بیسابقهای بود که علیه کشورمان اجرا شد و در این میان حتی کشورهایی نظیر روسیه و چین که دولت احمدینژاد روی آنها حساب باز میکرد نیز از حق وتوی خود استفاده نکردند تا ایران در ابعاد سیاسی و اقتصادی خسران بسیاری را بپذیرد. بنابراین طبیعی بود تحت چنین شرایطی کشور نیازمند رئیسجمهوری باشد که وضعیت را در نظام بینالملل تغییر دهد و ایران را بار دیگر به عنوان یک کشور قدرتمند در منطقه و تاثیرگذار در صحنه بینالملل معرفی کند. در این میان وعدههای حسن روحانی بیش از دیگران به مذاق مردم خوش آمد. مردمی که در صف اول چشیدن سختی تحریم بودند. رئیس دولت یازدهم هم با انتخاب تیمی کارکشته در راس دیپلماسی کشور توانست بعد از ماهها مذاکرات سخت و فشرده رودرروی ۶ قدرت جهانی برجام را رقم بزند. توافق هستهای که نه تنها تحریمها علیه ایران را یکییکی میشکند بلکه فعالیت هستهای کشورمان را نیز رسمیت بخشید و نگاه به ایران به عنوان کشوری که درصدد است از طریق فعالیتهای هستهای، صلح و ثبات را بههم بریزد از میان برداشت. اما این برجام هنوز بعد از گذشت بیش از یک سال از اجرایی شدن آن خبرساز است. در ایران وآمریکا برخی چشم دیدن آن را ندارند. به ویژه آنکه در آمریکا رئیسجمهور جدید این کشور مخالف توافق هستهای است و وضعیت را پیچیده کرده. برای بررسی وضعیت این توافق و آنچه در آینده ممکن است رخ دهد «آرمان» گفتوگویی کرده با یوسف مولایی، استاد حقوق بینالملل و عضو هیات علمی و مدیر گروه روابط بینالملل دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران، که در ادامه میخوانید.
بیش از ۱۳ ماه از اجراییشدن برجام میگذرد، این توافق تا زمان اجرا بسیار خبرساز بود اما شاید کمتر تصور میشد با گذشت زمان نیز همچنان مورد مناقشه باشد. در حالی که برخی در دو طرف ایران و آمریکا علاقهمند به پایان آن هستند مصوبه ۲۲۳۱ شورای امنیت چقدر ثبات این توافق را تضمین میکند؟
برای بررسی ضمانتها در جامعه بینالملل ابتدا باید به ساختار نظام بینالملل توجه کرد. در هرصورت ساختار بینالمللی فاقد سلسله مراتب قدرت است که در داخل کشورها وجود دارد. در واقع در ساختار داخلی تضمین به اجرای یک قانون و توافق محکمتر از محیط بینالمللی است، چرا که در داخل دولتها اهرمهای لازم و اقتدار مشروع را دارند. اما باید توجه کرد در نظام بینالملل با وجود محیط عدم اطمینان تصمیمات و مصوبات شورای امنیت سازمان ملل متحد از بالاترین درجه اعتبار برخوردارند که تمامی کشورها مکلف به اجرای آن هستند. بنابراین این مصوبه برای اجرای برجام اگرچه تضمین ۱۰۰ درصد نیست اما بالاترین ضمانت اجرایی در محیط بینالملل است.
با توجه به اینکه اشاره کردید تضمین ۱۰۰درصدی در ساختار بینالملل وجود ندارد و اینکه ترامپ به عنوان یک رئیسجمهور که برخی او را مخالف وضع موجود مینامند در آمریکا بر سر کار آمده، آیا او به مخالفت با برجام و لغو آن اقدام خواهد کرد؟
هر کشوری میتواند مفاد توافقات بینالمللی را نقض کند. طبیعی است آمریکا نیز با توجه به قدرت خود توانایی چنین اقدامی را دارد. آمریکا با توجه به ظرفیت خود میتواند چنین اقدام خلاف عرفی را انجام دهد و باید بتواند هزینه چنین اقدامی را نیز بپردازد. در واقع اگر فایده چنین تصمیمی برای ترامپ بیش از هزینه باشد و این تصمیم اولویت بسیار بالایی برای رئیسجمهور آمریکا داشته باشد، بعید نیست رئیسجمهور آمریکا دست به اقدامی بزند. اما نکته حائز اهمیت این است که ایالات متحده به عنوان کشوری که خود را حافظ نظم جهانی فعلی و ساختار حقوقی بینالملل میداند، درصورتی که یک توافق بینالمللی را نقض کند به اعتبار جهانی خود ضربه میزند و موقعیت و اعتباری که آمریکا در تصمیمگیریهای بینالمللی دارد، آسیب میبیند.
برخی پیشبینی میکنند ترامپ با حفظ ساختار برجام تلاش کند فشار بر ایران را از مسیرهای دیگر دنبال کند. آمریکا چقدر میتواند در این مسیر موفق شود؟
نکته اول این است که آن بخش از تحریمهایی که پیش از برجام ایران گرفتار آن شد، با حمایت و پشتیبانی کشورهای قدرتمند جهان یک اجماع علیه ایران به وجود آورده بود. به ویژه تحریمهایی که از مجرای سازمان ملل متحد علیه کشورمان تصویب شده بود، تمام کشورهای جهان را ملزم میکرد تا از آن تبعیت کنند. اما اگر ترامپ در شرایط فعلی مسیر تحریمهای یکجانبه را پیش گیرد باید موضوع را بهگونه دیگری بررسی کرد. اول اینکه اجرای این تحریمها اگرچه به لحاظ حقوقی برای سایر کشورها الزامی ایجاد نمیکند اما ممکن است شرایط بهگونهای دیگر رقم بخورد و احتمال دارد دیگر بازیگران جهانی به دلیل خطر از دست دادن فرصت تجارت با آمریکا حاضر شوند با ترامپ علیه ایران همکاری کنند. در هر صورت فعالیتهای ایران در منطقه، مواردی است که آمریکا میخواهد با بهانههای واهی در پرونده تحریم ایران به آنها اشاره کند.
برخی در داخل معتقدند با توجه به تحریمهایی که ترامپ تحت عناوین غیرهستهای در نظر گرفته، ایران باید برجام را لغو کند یا به عبارتی با بازگشت به برنامههای هستهای خود پیش از برجام این توافق را نادیده بگیرد. چنین رویکردی چقدر میتواند صحیح باشد؟
این یک دیدگاه سیاسی است که در هنگام تصویب برجام هم مورد توجه برخی در داخل بود، افرادی که به هر دلیلی تمایلی به اجرایی شدن برجام ندارند. اما چنین افرادی در محاسباتشان فکر نمیکنند اگر برجام نقض شود چه هزینههایی به ایران وارد خواهد شد. در شرایط فعلی منطقه که آرایش سیاسی درحال تغییر است و برخی کشورها همچون ترکیه درحالی که پیش از این سیاست دوستی با ایران را در دستور کار خود داشتند، اتخاذ سیاستهای ضد ایرانی جدیدی علیه کشورمان را در پیش گرفتهاند، به نظر میرسد مخالفان برجام مسئولانه عمل نمیکنند، اگر مسئولانه تفکر کنند مواضع آنها تغییر میکند.
اتحادیه اروپا بارها به ترامپ هشدار داده که برجام باید حفظ شود. آنها در میدان عمل تا چه زمانی میتوانند در مقابل سیاستهای ترامپ علیه ایران مقاومت کنند؟ آیا چنین برنامهای را در دستور کار دارند؟
پیش از هر چیز باید یک اصل اساسی در نظام بینالملل را یادآور شد، اینکه هر کشوری به دنبال منافع خود است و بازیگران تلاش میکنند تصمیماتی عقلایی بگیرند تا حداکثر سود با کمترین هزینه را نصیب آنها کند. بنابراین اروپا تلاش میکند برجام حفظ شود چرا که آنها نمیخواهند بازار ایران را با جمعیت ۸۰ میلیونی از دست بدهند. لغو برجام برای اروپا منافعی نخواهد داشت اما اینکه آنها تا چه میزان بر برجام پایبند خواهند بود بستگی به فشار و محدودیتهایی دارد که آمریکای ترامپ احتمالا بر آنها اعمال خواهد کرد. در هرصورت زمانی که آنها با خطر از دست دادن تجارت با آمریکا روبهرو شوند، بعید به نظر میرسد در کنار برجام یا ایران باقی بمانند.
در کنفرانس امنیتی مونیخ که اخیرا برگزار شد موضوعی تحت عنوان ایجاد شرایط «پساغرب» با این نگرانی که حضور ترامپ در آمریکا میتواند کاتالیزور آن باشد، مطرح شد. آیا میتوان ترامپ را خطری برای نظم جهانی دانست؟
هنوز مدت زیادی از حضور ترامپ در قدرت نگذشته است، نمیتوان پیشبینی کرد که او موجب تضعیف نظم لیبرال میشود یا خیر. از طرف دیگر رئیسجمهور جدید آمریکا در داخل این کشور نیز با موانع متعددی روبهرو است. در واقع حتی ساختارهای داخلی نیز با او مخالفت میکنند. زمانی که به ساختار سیاسی- حقوقی آمریکا نگاه میکنیم که در مقابل سایر روسای جمهور سابق چگونه رفتار کردهاند، متوجه میشویم مهمترین رکن ساختار این کشور اجرای کامل اصل تفکیک قواست. نهاد قضائی در آمریکا از قدرت مستقل بالایی برخوردار است. قوه مقننه تحت نام دو مجلس در کنگره نیز نفوذ بسیاری در تصمیمگیریهای ایالات متحده دارد. به این موارد باید قدرت افکار عمومی و جنبشهای اجتماعی متعدد را نیز افزود. باید دید در آینده زورآزمایی ترامپ با این نهادهای مختلف چه سرانجامی خواهد داشت و آیا آنها میتوانند رئیسجمهور آمریکا را از ماجراجویی منصرف کنند و به مسیر عقلانیت بیاورند.
دستور اجرایی دونالد ترامپ درباره ممنوعیت ورود اتباع ۷ کشور از جمله ایران به خاک آمریکا در ماه گذشته صادر شد اما به واسطه همان ساختار مستقل قوه قضائیه خیلی زود متوقف شد. حالا او میخواهد دستور جدیدی را اعلام کند. آیا تصمیم جدید به همان سرانجام قبلی منتهی نمیشود؟
هنوز جزئیات مشخصی از این تصمیم وجود ندارد اما آنچه پیشبینی میشود سختگیری بسیار بیشتری هنگام ورود اتباع این کشورها به فرودگاههای ایالات متحده است. بازرسیهای دقیقتر و عبورومرور دشوار در این برنامه گنجانده خواهد شد. این مواردی جزئی از اختیارات رئیسجمهور آمریکا است و او میتواند به چنین کارهایی اقدام کند. به نظر میرسد ترامپ از دستور قبلی که بسیار تبعیضآمیز بود به نوعی درس گرفته باشد و تصمیمی قابل اجرا بدون ایجاد سروصدای تبعیضنژادی را اعمال کند. قوه مجریه با در دست داشتن وزارت امنیت داخلی و وزارت خارجه احتمالا یک دستور ثمر بخش را اینبار به زعم خود اتخاذ خواهند کرد.
با توجه به شرایط فعلی، ایران باید با چه اقداماتی در جامعه بینالمللی ظاهر شود و چه رویکردی را در مقابل ترامپ در پیش بگیرد؟
رئیسجمهور و وزیرخارجه کشورمان به خوبی با وضعیت سیاست خارجی و مناسبات بینالمللی آشنا هستند و میدانند که نقض برجام چه تبعات منفی بالایی برای کشور خواهد داشت. ایران بیش از هرزمانی باید خویشتنداری را سرلوحه اقدامات خود قرار دهد. آمریکای ترامپ تلاش میکند ما را در یک مسیر اشتباهی غافلگیر کند و هزینههایی را که خود باید با نقض برجام بپردازند به ایران تحمیل کند. باید توجه کرد برجام قطعا محدودیتهایی برای ترامپ در راستای مقابله با ایران ایجاد کرده است. سندی که جامعه جهانی حامی آن است و مصوبه قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل متحد را نیز با خود دارد. در شرایط فعلی آنها میدانند که نقض یکطرفه هزینههای بسیاری برای اعتبار ایالات متحده خواهد داشت.
ماهیت نظام بینالملل بر خودیاری است. هر کشوری تلاش میکند بیشترین دستاورد را نصیب خود کند. حسن روحانی تا چه میزان توانسته در کسب منافع ایران موفق باشد؟
ذات مناسبات بینالمللی، سیاسی است. کشورها از قدرتهای سخت و نرم خود استفاده میکنند تا حداکثر استفاده را ببرند. روحانی در شرایطی میتواند با حداکثر توان از قابلیتهای خود و آشنایی حقوقی که با ساختار بینالملل دارد بهره برداری کند که یک قدرت ملی پشت سر او بسیج شده باشد. وقتی این عمل به هر دلیل صورت نگیرد، قابلیتهای روحانی نیز برای چانهزنی و امتیاز گرفتن در ساختار بینالملل کاهش مییابد.
در مجموع آیا اقدامات روحانی در طول سه و نیم سال گذشته به نوعی بوده است که مردم بار دیگر در انتخابات ۹۶ حاضر شوند و او را برای بار دوم به پاستور بفرستند؟
باید دید رئیسجمهور در ساختار قانون اساسی کشورمان و در عمل از چه قدرت و قابلیتهایی برخوردار است. باید در چهارچوب این قدرت عملکرد رئیسجمهور را سنجید. نکته دوم که برای قضاوت روحانی باید در نظر گرفت اینکه اگر به جای روحانی رقبای او میآمدند چه دستاوردهایی داشتند. ما گزینههای زیادی در اختیار نداشتیم. اگر این قضاوتها منصفانه انجام شود میتوان دوباره به روحانی رای داد. نمیتوان گفت کارنامه روحانی به طور کامل مثبت بوده است، کارنامه رئیس دولت یازدهم در سطوح گوناگون قابل نقد و بررسی است اما نه از دیدی که مخالفان بیانصاف مطرح میکنند، باید انصاف را رعایت کرد. علاوه بر این همین مخالفان روحانی مانند نیروهای فشار عمل میکنند و بدیهی است انرژی مثبتی به او نمیدهند بلکه با انرژی منفی و سلبی نقش خود را ایفا میکنند.
نظرات کاربران